عنوان
موضوع

وحی

نام دانشجو

مهدي احمدي

نام دانشگاه

زبان

فارسی

دانلود

كيفيت كلام الهي

مهدي احمدي


خداوند به دو گونه با آفريدگانش به ويژه انسان رابطه تفهيمي برقرار كرده است: 1. گونه? كلامي 2. گونه? غير كلامي. بر اساس آيات قرآني پديده‌هاي طبيعي همه آيات الهي‌اند يعني با تدبر و ژرف‌نگري در يكايك آنها انسان به صفات حق‌تعالي راه مي‌يابد و خداوند به وسيله آنها با انسان سخن مي‌گويد. در نوع رابطه? كلامي به موجب بيانات قرآن، خداوند با انسان سخن گفته است و اين رابطه با الفاظ: كلام، قول، نبأ، القص، وحي و… بيان شده است1.
حقيقت كلام يعني اثر و خاصيت مترتب بر آن كه عبارت از تفهيم مقصود، آشكار كردن نهان و غيب و علني كردن پوشيده‌ها و اسرار دروني، درباره? خداوند، صادق است؛ و در قرآن بر اين فعل الهي، كلام و قول اطلاق شده است. كيفيت كلام خدا با كلام آدميان فرق دارد. كلام متعارف در ميان افراد بشر متكي بر دستگاه‌هاي جسماني و مادي است و مايه تكامل و پيشرفت مي‌باشد در حالي كه خداوند جسم نيست و خواص ماده را ندارد و نيز نقصي ندارد تا بدين وسيله كامل گردد «ليس كمثله شيئ» (شوري، 42.11).
بنابراين، تفاوت كلام خدا با كلام بشر به اختلاف مصداق يا اختلاف مراتب بر مي‌گردد. يعني مصداق يا مرتبه كلام آدمي، الفاظ و كلمات است، لكن مصداق و مرتبه? كلام خدا داراي كيفيت و گونه ديگري است و ما آدميان، حقيقت چيزي كه خدا آن را كلام مي‌نامد و با آن با پيامبرانش سخن مي‌گويد و نيز چگونگي تحقق آن را نمي‌دانيم و درك نمي‌كنيم، لكن چيزي كه مي‌فهميم اين است كه خواص و آثار كلام بشري از آن سلب نمي‌شود2.

مطالب قابل طرح

پيش از اين در نوشته ديگري با عنوان معناي كلام الهي(بيّنات، ش24) متذكر شديم كه در موضوع كلام الهي سه مطلب قابل طرح وجود دارد: اول معناي كلام الهي، دوم حقيقت و كيفيت كلام الهي و سوم كيفيت وحي قرآن مجيد. در اين نوشتار به تفصيل و توضيح مطلب دوم يعني حقيقت و كيفيت كلام الهي مي‌پردازيم.

حقيقت كلام الهي

در اين باره بايد گفت: بدون شك ما نمي‌توانيم درباره حقيقت اين ارتباط، اطلاع زيادي پيدا كنيم چرا كه اين يك نوع ادراكي است خارج از حدود ادراكات ما و يك نوع ارتباطي است خارج از ارتباط‌هاي شناخته شده بشر، حقيقت اين رابطه، وضعي اسرارآميز دارد. تنها مطلبي كه براي ما در اينجا قابل طرح و معقول است اصل وجود يا امكان چنين رابطه? مرموزي است و هيچ دليل عقلي كه نافي امكان چنين امري باشد وجود ندارد و به عكس آثار فراواني بر وجود آن در دست است، گذشته از آيات قرآن كه ازمقوله سخن گفتن خدا با بعضي از صالحان صحبت كرده است، مي‌بينيم مردان بزرگي با دعوتي كه محتواي آن مافوق افكار بشر است به سوي انسان‌ها مي‌آيند و آنها را به خدا و آيين الهي دعوت مي‌كنند و معجزات و خارق عاداتي كه نيز فوق طاقت بشر است با خود دارند كه ارتباط آنها را با عالم غيب روشن مي سازد، خلاصه آثار نمايان است اما حقيقت آن بر ما مخفي و پوشيده است. بد‌نيست اين موضوع را با مثالي روشن‌تر سازيم: فرض كنيد ما در ميان شهر كوران (البته كوران مادرزاد) با دو چشم بينا زندگي كنيم. تمام اهل شهر، بنا بر فرض، چهار حسي هستند و تنها ما هستيم كه آدم «پنج حسي» مي‌باشيم. پيوسته با چشم خود، حوادث زيادي را در آن شهر مي‌بينيم و به اهل شهر، خبر مي‌دهيم، اما آنها همه تعجب مي‌كنند كه اين حس مرموز پنجم چيست كه دايره فعاليتش اين‌گونه وسيع و گسترده است؟ هر قدر بخواهيم درباره حس بينايي و عملكرد آن براي آنها بحث كنيم، بي‌فايده است و جز شبح مبهمي در ذهن آنها چيزي نمي‌آيد. از يك سو نمي‌توانند آن را انكار كنند، چون آثارش را مي‌يابند و حس مي‌كنند و از سوي ديگر نمي‌توانند حقيقت بينايي را دريابند چون در تمام عمر حتي يك لحظه بينا نبوده‌اند.3

كيفيت كلام الهي

در سوره? شوري در آيه‌اي خداوند به صورت سربسته و خلاصه از كيفيت كلام حضرت حق سخن گفته است. البته چنانكه پيش از اين گفتيم، حقيقت اين رابطه را بيان نفرموده است و براي ما آدميان اصلاً قابل شناخت نيست. خداوند در آيه? مورد اشاره مي‌فرمايد: «و ما كان لبشر ان يكلمه اللّه الاّ وحياً او من وراء حجاب او يرسل رسولاً فيوحي باذنه مايشاء انه علي حكيم.» (شوري، 42.51) «و شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد مگر از راه وحي يا از پشت حجاب يا رسولي مي‌فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحي مي‌كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است.»
غالب مفسران شيعه و سني آيه? شريفه فوق را، تفسيررابطه? تفهيمي ـ كلامي خدا با بشر دانسته‌اند كه در آيات ديگر به صورت اجمال نيز آمده است.4 بعضي استثناي موجود در آيه را متصل و بعضي منقطع دانسته‌اند. كساني كه آن را متصل گفته‌اند ظاهراً رابطه? تفهيمي خدا با بشر را از نوع رابطه? كلامي مي‌دانند و آنان كه قايل به انقطاع آن هستند به حسب ظاهر به وجود رابطه كلامي اعتقادي ندارند و تفهيم خدا با بشر را از سنخ رابطه? ديگري مي‌دانند.5
چنانكه قبلاً گفتيم، اطلاق كلام بر عمل تفهيم و تعليم خدا با بشر، اطلاق حقيقي است، بنابراين استثناي به «الاّ» در آيه ياد شده، استثناي متصل است و از اين رو اقسام سه‌گانه? مذكور در آيه، كلام هستند. از مجموع آيه چنين بر مي‌آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر در سه راه است: وحي، از پشت حجاب و فرستادن رسول. آيا اينها به رغم اختلاف در تعبير، يكي هستند يا سه راه مي‌باشند؟ ظاهراً ترديدي كه از مفهوم كلمه? «أو» در آيه مستفاد مي‌شود و نيز اختلافي كه در نحوه و تركيب بيان اقسام سه‌گانه مشاهده مي‌گردد، نشان مي دهد كه ميان آنها تغاير وجود دارد. علامه طباطبايي در همين رابطه مي‌نويسد:
«ظاهر الترديد في الايه «بأو» هو التقسيم علي مغايرة بين الاقسام و قد قيد البسمان الاخيران بقيد الحجاب و الرسول الذي يوحي الي النبي؛ و لم يقيد القسم الاول بشيئ.»6
غالب مفسران به اين تفاوت قايل هستند.7 تفاوت اينها در چيست؟ فخر رازي مي‌نويسد:
«رسيدن وحي از جانب خدا به بشر، يا بدون واسطه? مبلّغ است يا با واسطه? مبلّغ، آن جا كه وحي بدون واسطه? شخصي ديگر به بشر مي‌رسد يا به اين صورت است كه عين كلام اللّه را نمي‌شنود يا اينكه آن را مي‌شنود، در مورد اوّل كه نمي‌شنود مراد از «وحي» در قول خدا «الاّ وحياً» است. صورت دوم كه مي‌شنود مراد از «من وراء حجاب» در بيان آيه? شريفه است و صورت سوم آن است كه وحي به بشر برسد لكن به واسطه? شخصي ديگر و مراد از «ارسال رسول» در قول خداي تبارك و تعالي همين است.»8
ديگري مي‌نويسد:
«اين آيه كلام خدا را بر سه قسم تقسيم كرده، بعضي بلاواسطه‌اند و بعضي با واسطه‌اند. آنجا كه با واسطه است يا واسطه تنها مُظهر كلام خداست يا آنكه خود مصدر قريب آن است و مصدر نهايي اللّه است، اوّلي وحي است، دومي من وراء حجاب و سومي ارسال رسول.»9

منشأ تفاوت در كلام الهي

چرا چنين تفاوتي در كيفيت كلام الهي بوجود مي‌آيد؟ اين تفاوت از كجا ناشي شده است؟ آيا اين اختلاف ريشه در عارض شدن حالات مختلف بر ذات حق دارد؟ يا به حالات مختلف انسان كامل بر مي‌گردد؟ بدون ترديد فرض اوّل باطل است چرا كه خداوند كمال محض و خالي از هرگونه نقص مي باشد. در نتيجه دستخوش حالات گوناگون نمي‌گردد، در همين آيه خداوند به دو صفت علوّ و حكمت توصيف شده است يعني در بالاترين حد علو و حكمت قرار دارد. بنابراين تصور صحيح از مسأله اين است كه اين حالات مربوط به شخص شنونده? كلام است نه گوينده? آن و خداوند به موجب علوّ مقامش چنين است كه هر كسي توان شنيدن كلامش را ندارد و چون حكيم است مي‌داند با بشر چگونه سخن بگويد. در نتيجه اين تفاوت مراتب، تحقق پيدا مي‌كند.10

مصداق‌ها و نمونه‌ها

آيا خدا بدون واسطه با كسي سخن گفته است؟ آيا با واسطه? مُظهر يا از پشت حجاب با كسي تكلم كرده است؟ آيا با واسطه? پيك و رسول، نسبت به فردي «كلام الهي» تحقق يافته است؟ آيا اين سه قسم كلام به گونه? مانعة‌الخلو است يعني اگرچه خارج از اين سه، گونه? ديگري نيست ولي امكان دارد كه خداوند با كسي از هر سه قسم سخن بگويد يا به صورت مانعة‌الجمع است يعني اجتماع آنها در يك فرد امكان ندارد. بسياري از مفسران با استفاده از آيه? 53 سوره شورا گفته‌اند: هر سه قسم، درباره? پيامبر(ص) تحقق يافته است.11 و نيز غالباً نوع تكليم خدا با موسي(ع) را از قسم دوم دانسته‌اند.12
آيه‌اي كه معمولاً درباره? نوع تكليم خدا با موسي(ع) مورد توجه و استناد مفسران قرار گرفته، اين است كه خداوند مي‌فرمايد: «فلمّا اَتاها نودي من شاطئ الواد الاَيمن في البقعة المباركة مِن الشجرة ان يا موسي إنّي انا اللّه ربُ‌ العالمين.» (قصص، 28.30) «هنگامي كه به سراغ آتش آمد از كرانه? راست دره، در آن سرزمين پربركت از ميان يك درخت ندا داده شد كه: اي موسي! منم خداوند، پروردگار جهانيان.»
بعضي گفته‌اند: مشهور اين است كه موسي(ع) كلام اللّه را بدون واسطه شنيد، به دليل خداوند متعال: «فاستمع لما يوحي» (طه، 20/13) و گفته شده: محمد(ص) نيز بدون واسطه كلام خدا را شنيده به دليل خداوند متعال: «فاوحي الي عبده ما اوحي» (نجم، 53/10) در اينجا خداوند آنچه را وحي كردني بود به بنده‌اش وحي كرد.13
ديگري مي‌نويسد: قسم اوّل درباره? بسياري از انبيا بوده است مانند نوح(ع) كه خداوند مي‌فرمايد: «فاوحينا اليه ان اصنع الفلك باعيننا و وحينا.» (مؤمنون، 23/27) «ما به نوح وحي كرديم كه كشتي در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.» و از پشت حجاب آن‌گونه كه خداوند در كوه طور با موسي سخن مي‌گفت: «و كلم اللّه موسي تكليماً» (نساء، 4‌/164)
و از طريق ارسال رسول آن‌گونه كه درباره? پيامبر اسلام(ص) آمده: «قل من كان عدواً لجبريل فانّه نزّله علي قلبك باذن اللّه» (بقره، 2/97)14
با عطف نظر به آنچه گذشت، معلوم مي‌شود كه اجمالاً درباره? پيامبران ـ عليهم‌السلام ـ اين سه نوع وحي تحقق يافته است. به طور مشخص بر پيامبر اسلام(ص) فرشته نازل شده و به حضرت موسي(ع) از طريق درخت كه مصداق قسم دوم است اين امر تحقق يافته است. درباره? ساير انبيا مسأله چندان روشن نيست.

اقسام وحي الهي(كلام الهي)

وحي

مفسران بر اساس كتب معروف لغت براي وحي معاني زير را ذكر كرده‌اند: اشاره، كتابت رساله، الهام و سخن پوشيده و هر آنچه به غير القا كني.16اشاره? سريع، خواه با كلام رمزي باشد و يا صداي خالي از تركيب كلامي و يا اشاره با اعضا و يا با نوشتن.17
در اصطلاح قرآني به معناي خاص (درباره? انسان): «وحي پديده‌اي است روحاني كه در بعضي از مردم پديد مي‌آيد كه با آن به حقايق روحي ممتاز مي‌گردند كه آنان را سزاوار اتصال به ملأ اعلي مي‌گرداند و اين مكاشفه در باطن نفس است يا با شنيدن كه گيرنده وحي احساسي ناگهاني را در مي‌يابد كه از خارج وجودش بر او نازل مي‌شود و برخاسته از ضمير خود او نيست.»،18«وحي يك نوع تكليم آسماني (غير مادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نمي‌شود بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدايي‌‌ـ‌‌پيدا مي‌شود و دستورات غيبي يعني نهان از حس و عقل را از وحي و تعليم خدايي دريافت مي‌كند.»19

وحي هم مَقسم و هم قِسم

وحي به معنايي كه گذشت عنوان كلي براي رابطه‌هاي مرموز و اسرارآميزي است كه خدا با آفريدگانش دارد و لذا شامل همه? اقسام سه‌گانه‌اي كه ذكر شد مي‌شود. به اين معنا وحي در آيات بسياري آمده است. مانند خداوند متعال: «اِنّا اوحينا اليك كما اوحينا الي نوحٍ والنبيين من بعده» (نساء، 4/163)؛ «و ما ارسلنا من قبلك الاّ رجالاً نوحي اليهم.» (نحل، 16/43) در اين قبيل آيات وحي به صورت مطلق ذكر شده كه شامل هر سه نوع ياد شده در بالا مي‌شود.
از سوي ديگر در آيه? 51 سوره? شورا، تكليم الهي (وحي) به سه قسم، تقسيم شده است: وحي، از پشت حجاب و ارسال رسول. با ملاحظه? اين دو دسته آيات مي‌بينيم وحي هم‌مَقسم واقع شده كه يكي از اقسام آن وحي است و هم‌قِسم آن و قسيم و هم‌عرض ارسال رسول و من وراء حجاب. جمع ميان اين دو چگونه صورت مي‌گيرد؟
در اين‌باره مي‌توان گفت: چنانكه قبلاً گفته شده، اصل ارتباط تفهيمي ميان خدا با بشر، ارتباطي مرموز و اسرارآميز است و به گونه اي تحقق پيدا مي‌كند كه براي ما انسان‌هاي عادي و ساكن در نشئه مادي قابل شناخت و درك نيست. از اين نظر با معناي لغوي وحي كه در آن اشاره از يك سو و سرعت از سوي ديگر نقش‌هاي اصلي را ايفا مي‌كنند، تناسب دارد و چون چنين است كلمه? وحي براي ارتباط مرموز و سريع انبيا با عالم غيب و ذات پاك پروردگار استخدام شده است. اين معنا شامل هر سه قسم رابطه? كلامي مورد بحث مي‌شود. از طرف ديگر چون ارتباط مستقيم و بالمباشره? خدا با انسان از دو ارتباط ديگر مرموزتر و اسرارآميزتر است و يكباره در قلب پيامبر(ص) واقع مي‌شود، اختصاص يافتن لفظ وحي بر آن از اولويت برخوردار است.20

وحي در عرض و قسيم دو قسم ديگر

بد نيست در اين رابطه به نقل گفته‌هاي تني چند از مفسران و عالمان علوم قرآني بپردازيم:
ـ القاي در قلب، بر سبيل الهام؛21
ـ سخن گفتن نهاني بدون آنكه واسطه‌اي بين خدا و پيامبر قرار گيرد؛22
ـ آگاه كردن ضمير و درون بدون صدا كردن؛23
ـ القاي در باطن و درون كه موحي اليه (پيامبر) آن را درك و احساس مي‌كند مثل اينكه بر صفحه دلش نوشته شده است يا رؤيا در خواب.24

معناي بلاواسطه

در اين‌باره كه گفته مي‌شود در اين قسم، واسطه‌اي بين گوينده و شنونده نيست و ارتباط بالمباشره مي‌باشد، اين به چه معنا است؟ معناي آن اين است كه خود پيامبر(ص) يا شنونده و دريافت كننده كلام الهي، همه? مراحل واسط ميان خود و خدا را طي كرده و مصدر اصيل را ادراك مي‌كند و از آنجا وحي را مي‌گيرد و به همراهش مي‌آورد و الاّ چنين نيست كه فيض از مصدر اوّل ظهور كند و بدون طي مجاري وسط به عالم طبيعت برسد. طفره نه در قوس صعود راه دارد و نه در قوس نزول يعني نه ميسّر و ممكن است كه فيض از مصدر اوّليه آن بدون طي مجراي وسط به سطح نازل عالم هستي كه دنيا است برسد و نه ممكن است كه يك موجود طبيعي بدون طيّ مجراي وسط به سطح نازل عالم هستي كه دنيا است برسد و نه ممكن است كه يك موجود طبيعي بدون طي درجات و مراتب متوسط عنداللهي شود. بنابراين پيامبر(ص) كه بلاواسطه وحي را از خدا دريافت مي‌كند كسي است كه اين مراحل وسط را در درون خود طي كرده است.25
اين نكته قابل توجه است كه وحي از طريق القاي به قلب، گاهي در بيداري صورت مي‌گيرد و گاه در خواب و رؤياي صادقه چنانكه درباره? ابراهيم(ع) و دستور ذبح اسماعيل(ع) آمده است.26
از بعضي روايات استفاده مي‌شود كه هنگامي‌كه ارتباط مستقيم و بلاواسطه ميان خدا و پيامبر برقرار مي‌شد، پيامبر(ص) سنگيني فوق‌العاده‌اي احساس مي‌كرد تا آنجا كه گاه مدهوش مي‌شد، چنانكه در توحيد صدوق از امام صادق(ع) نقل شده كه از او پرسيدند: آن حالت مدهوشي كه به پيامبر(ص) به هنگام وحي دست مي‌داد چه بود؟ فرمود: اين هنگامي بود كه در ميان او و خدا هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي مي‌كرد.27

من وراء حجاب

اين كلمه يك معناي ظاهري دارد كه از پشت حجاب معنا مي‌دهد و اين معنا متضمن اختصاص به مكان و جهت معين است. اين معنا درباره? خداوند محال است، زيرا دلايل عقلي و نقلي فراواني دلالت دارند بر اينكه غيرممكن است خداوند در مكان و جهت خاصي باشد. او مكان و جهت آفرين است و خود در مكان و جهت قرار نمي‌گيرد. بنابراين منظور از «من وراء حجاب» يعني بيرون از شيئ كه بر آن احاطه دارد و به همين معنا درباره? خدا آمده است: «واللّه من ورائهم محيط» (بروج، 85/20) و به قول آيت‌اللّه جوادي آملي در اين نوع كلام واسطه (حجاب) مُظهر كلام است اگر از حجاب درخت، موسي(ع) گفتار «اني انا اللّه» (قصص، 28/30) را شنيد، گوينده، خود درخت نبوده بلكه خداوند بود كه از ورا و بيرون شجر كه حجاب است با موسي(ع) تكلّم فرمود.28

تعبير كنايي يا تمثيلي

گفتيم كه تعبير «من وراء حجاب» تعبيري مجازي و كنايي است. درباره وجه تناسب آن، گفته‌هاي چندي وجود دارد:
چون در چنين حالتي شخص (پيامبر(ص)) كلام خدا را مي‌شنود در حالي‌كه گوينده را نمي‌بيند، شبيه به آن است كه گوينده از پشت حجاب سخن بگويد و اين مشابهت، سبب مجاز در تعبير شده است.29
ممكن است مراد از حجاب، حجاب معنوي باشد و آن بدان خاطر است كه فاصله ميان خدا و بشر به دوري و فاصله ميان كمال واجب و نقص ممكن مي‌باشد.30
ممكن است وجه اين مجازگويي آن باشد كه در جريان وحي، جميع آفريدگان از شنيدن كلام خدا به جز آن كسي كه خدا با او سخن مي‌گويد منع مي‌شوند. ممكن است اين بدان خاطر باشد كه محل كلام در چنين حالتي از شنونده پوشيده نگه داشته مي‌شود و در نتيجه او نمي‌داند كه از كجا اين سخن را مي شنود.31
بعضي از مفسران «من وراء حجاب» راشامل رؤياي صادقه بشر نيز مي‌دانند.32

ارسال رسول

عموم مفسران گفته‌اند كه مراد از ارسال رسول، القاي وحي به واسطه فرشته است و از ميان فرشتگان الهي جبرئيل در اين رابطه شهرت و معروفيت بيشتري دارد و در قرآن از آن به همين عنوان (پيك وحي) در آيات متعدد ياد شده است. به موجب ظاهر آيه? 51 سوره? شورا، رسول (واسطه وحي) به اذن خدا خواسته‌هاي خدا را وحي مي كند. براي نمونه به يكي دو آيه اشاره مي‌شود: «قل من كان عدواً لجبريل فانّه نزله علي قلبك باذن اللّه» (بقره، 2/97)، يا آيه شريفه «نزل به الروح الامين. علي قلبك» (شعراء، 26/193، 194)
درباره اين قسم از اقسام سه‌گانه? كلام الهي، مطالبي براي بحث جا دارد مثل اينكه اين فرشته چگونه وحي را بر پيامبر فرود مي‌آورد. آيا بر قلب پيامبر يا بر مسامع او نازل مي‌كند و آيا پيامبر او را مي‌بيند يا نمي‌بيند و… كه ان‌شاء‌اللّه در بحث از كيفيت وحي قرآن مجيد به آنها خواهيم پرداخت.

خاتمه

1. وحي در جميع اين اقسام به خداي متعال نسبت صدوري دارد لكن در يكي بلاواسطه و در ديگري مع‌الواسطه. به همين جهت در پاره‌اي از آيات، خداوند مطلق وحي را به خود نسبت داده است مانند: «انا اوحينا اليك كما اوحينا الي نوح والنبيين من بعده.» (نساء، 4/163) و نيز: «و ما ارسلنا من قبلك الاّ رجالاً نوحي اليهم.» (يوسف، 12/109 و نحل، 16/43) و نيز: «بما اوحينا اليك هذا القرآن» (يوسف، 12/3)
2. در ارتباط كلامي به واسطه يك پيك خاص، آيا پيامبر تنها كلمات تكلّم شده را مي‌شنود يا آنكه عملاً شخص گوينده را مي بيند؟ از ظاهر پاره‌اي آيات قرآن استفاده مي‌شود كه حضرت محمد(ص) تنها شنونده كلام فرستاده خدا نبوده بلكه بيننده نيز بوده است، در بحث ديگري اين موضوع را دنبال خواهيم كرد.

پاورقيها:

1. آيات مربوط در مقاله‌اي با عنوان معناي كلام الهي توسط نگارنده در شماره? قبلي مجله بينات(24)، به تفصيل آمده است.
2. علاقمندان مي‌توانند به نوشته نگارنده در همين موضوع مراجعه نمايند.
3. تفسير نمونه، 20/495ـ497.
4. الميزان، نمونه، مجمع‌البيان، تفسير كبير فخر رازي، تفسير جواهر طنطاوي، التمهيد في علوم القرآن، تفسير موضوعي قرآن مجيد، جوادي آملي، ج3.
5. محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، استثناء را منقطع دانسته است و غالب مفسّران آن را متصل گفته‌اند.
6. الميزان، 2/314.
7. الميزان، مجمع البيان، تفسير كبير، التمهيد في علوم القرآن، التبيان.
8. تفسير الكبير ذيل آيه? 51 سوره شورا.
9. جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن، 3/252ـ‌255، الميزان،2/314.
10. تفسير موضوعي قرآن مجيد، 3/257.
11. التمهيد في علوم القرآن، 1/55، الميزان، 2/55، نمونه، ج20، تفسيركبير، تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج3.
12. همان.
13. تفسير الكبير ذيل آيه? 51 سوره? شورا بحث چهارم از مسأله پنجم.
14. تفسير نمونه، 20/499.
15. مجمع البيان، 9ـ10/57 ، 58.
16. خرمشاهي، ترجمه و توضيحات قرآن كريم/ 105، تفسير نمونه، 20/489، مجمع البيان، 9ـ10/55.
17. همان.
18. التمهيد، 1/26؛ خرمشاهي، ترجمه و توضيحات قرآن كريم/ 105.
19. علامه طباطبايي،قرآن در اسلام/ 107.
20. در تفسير الكبير همين مضمون آمده است، المسألة الأولي، ذيل آيه? 51 سوره? شورا.
21. همان.
22. الميزان، 2/73.
23. مجمع‌البيان، 9ـ10/57.
24. التمهيد، 1/55.
25. تفسير موضوعي قرآن مجيد، 3/254ـ256.
26. تفسير نمونه، 487.20.
27. همان، 20/500؛ الميزان،ج 18 ـ مجمع البيان، ج9ـ10؛ تفسير موضوعي قرآن مجيد، 3/255.
28. تفسير موضوعي قرآن مجيد، 3/253.
29. فخر رازي، تفسير الكبير، ذيل آيه 51 شورا.
30. التمهيد، 1/55.
31. مجمع البيان، 9ـ10/57.
32. الميزان، 18/74؛ تفسير موضوعي قرآن مجيد، 3/257.